سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همه دانش به کار بستن آن است . [امام علی علیه السلام]
روزی تو خواهی آمد
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» آرزوها یا نیازها کدام یک؟

انسانهای موفق کسانی هستند که آنچه را که به آن نیاز دارند دنبال می کنند.

شاید بخواهیم خانه ای رویایی داشته باشیم ولی در واقع به خانه ای پر از عشق نیاز داریم.

هنگامی که دنبال چیزهایی می رویم که،، می خواهیم،، اغلب آنچه را که به آن،، نیاز داریم،، از دست می دهیم.

وقتی انسان بر نیاز حقیقی خود متمرکز می شود با ،،نه،، گفتن به هر چیز دیگری نتایج بهتری را بدست می آورد.

تو با ،،نه،، گفتن به آنچه که کمکی به دستیابی برای نیاز واقعی تو نمی کند و،، بله،، گفتن به آنچه که کمکت می کند روی موضوع متمرکز می شوی.

برای تصمیم گیری بهتر ابتدا از عمل به تصمیم غلط دست بر می دارم.

اگر دست از تصمیم غلطی برداری و تصمیم بی اثری را جایگزین آن کنی تصمیم غلط را با مورد بهتری جابه جا کرده ای.

برای اینکه بفهمم آیا چیزی را ،،فقط می خواهم،، از خود می پرسم الان می خواهم چه بکنم؟و برای اینکه بفهمم ،،چه چیزی را نیاز دارم که انجام بدهم،، از خود می پرسم می خواستم چه کاری را انجام بدهم؟

اگر فقط بنشینی و منتظر بمانی که گزینه ها به طرفت بیایند بندرت درباره آنها چیزی یاد خواهی گرفت.

احتمالا گزینه هایی را در اختیار دارم که از آنها آگاه نیستم.

هنگامی که اطلاعات ضروری را جمع آوری می کنم از گزینه های خود بیشتر آگاه می شوم.

گزینه ای را انتخاب می کنم که با نیاز واقعی من جورتر است.

برگرفته از کتاب بله یا خیر نوشته  اسپنسر جانسون
نویسنده کتاب چه کسی پنیر مرا برداشت؟



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( یکشنبه 86/1/19 :: ساعت 5:54 عصر )
»» هدیه چند تصویر زیبا برای دوستان

یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
عید فرخنده لقا برتو مبارک بادا
حافظت سوره یس و تبارک بادا
دوستانت همه را تاج لعمرک برسر
دشمنانت همه را تیغ بتارک بادا
سال نو و عید نوروز را به شما عزیزان تبریک عرض نموده و سالی سرشار از سرفرازی سلامت و توفیق روزافزون برایتان و برای کشور عزیزمان ایران آرزومندم.
هر روزتان نوروز و نوروزتان پیروز. 




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( چهارشنبه 86/1/1 :: ساعت 1:0 صبح )
»» بهترین دوست من

در دوران کودکی چهارم یا پنجم دبستان بودم که برای خود یک دوستی پیدا کردم رفته رفته علاقه من به او بیشتر و بیشتر می شد طوری که برای دیدن او لحظه شماری می کردم اگر قول و قراری با ایشان داشتم همان را بر سایر کارهایم ترجیح می دادم و هر فرصتی داشتم سعی می کردم که با او باشم هر جا که می رفتم آرزو می کردم که ایشان نیز گذرش به آنجا بیفتد و یا مسیر حرکت خود را طوری تنظیم می کردم که او را ببینم  یا گذرم از محله آنها بیفتد بخاطر او تمام اعضای خانواده اش را نیز دوست می داشتم برادارانش را برادر خود و خواهرانش را خواهر خود می پنداشتم در هر جا که بودم فکر می کردم که او یا یکی از افراد خانواده اش مرا می بینند و مرتب ناظر بر اعمال و کردارم می باشند و حتی گاهی به ذهنم می رسید که نکند بتوانند آنچه در ذهنم می گذرد  آنرا بخوانند به همین دلیل تقریبا" در تمامی اعمال و رفتارم در نظر داشتم که مبادا موجب رنجش خاطر ایشان گردم و این دوستی ما ادامه داشت تا اینکه .....

بر خلاف مورد قبل که خودم انتخاب کرده بودم این بار متوجه شدم که یکی مرا دوست می دارد نه در حد و اندازه دوست داشتن من بلکه بسیار بیشتر از آن .مرا دوست می دارد نه برای خودش و نه چشمداشتی از من دارد که از من به او خیری برسدحتی دوست داشتن او هم برای خود من است دائم ناظر بر احوال من است اعمال و رفتار مرا دائم در نظر دارد و خیلی دوست دارد من کسی باشم که او دوست دارد.می گوید قادر است در تمام موارد موفقیت و کامیابی مرا تامین نماید کاری کند که همه مرا دوست داشته باشند و پیش همه عزیز باشم حتی اگر همه بخواهند زیان و ضرری به من برسانند تا ایشان نخواهد قادر نخواهند بود و تا ایشان نخواهد خیرخواهی هیچکس مفید نخواهد بود می گوید هر کار اشتباهی اگر مرتکب شدم اگر به اشتباه خود پی برده و پشیمان شوم همه آنها را نادیده می گیرد گویی که هیچ خطایی مرتکب نشده ام روزی در چند نوبت خود مرا به صحبت خود فرا می خواند نوشته هایی برایم فرستاده که می گوید قادرند در همه جا راهنمایم باشند و از هر تنگنا و تاریکی نجاتم دهند اگرلحظه ای فراموشم کند هلاک می گردم در برنامه ای که برایم فرستاده همه چیز را اعم از خورد و خوراک و پوشاک و مصاحبت و ... مشخص کرده است .

ادامه مطلب



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( یکشنبه 85/12/6 :: ساعت 10:35 عصر )
»» تبریز و 29 بهمن56

با تلاش‌ آقای‌ قاضی، روز پنج‌شنبه‌ 27بهمن، اعلامیه‌ای‌ به‌ امضای‌ روحانیان‌ تبریز صادر شد30 که‌ از مردم‌ تبریز می‌خواست‌ روز شنبه، ضمن‌ تعطیل‌ عمومی، از ساعت‌ 10 الی‌ 12 صبح‌ در مسجد حاجی‌ میرزا یوسف، واقع‌ در سر بازار، برای‌ سوگواری‌ حضور یابند. تمام‌ اقشار مختلف‌ مردم، کارگران، بازاریان‌ و دانشجویان‌ در تدارک‌ برگزاری‌ چهلم‌ شهدای‌ قم‌ بودند.
 در میان‌ مریدان‌ امام‌ در تبریز، فقط‌ آقای‌ قاضی‌ بود که‌ شهامت‌ و شجاعتی‌ قابل‌ مقایسه‌ با او را داشت‌ و خط‌ مشی‌ او را در تبریز با تشکیلات‌ مخفی‌ که‌ به‌وجود آورده‌ بود،

شب‌ 29 بهمن، اعلامیه‌ای‌ به‌ امضای‌ آیت‌الله‌ قاضی‌ درخصوص‌ تعطیلی‌ بازار تبریز در روز 29بهمن‌ تهیه‌ و در سطح‌ شهر تبریز توزیع‌ شد. همان‌ شب، شبکه‌ مخفی‌ مبارزان‌ تبریزی، یک‌ آتش‌سوزی‌ عمدی‌ در کارخانه‌ تراکتورسازی‌ ترتیب‌ دادند. با به‌ آتش‌ کشیدن‌ چوب‌های‌ بی‌مصرف‌ در محوطه‌ کارخانه، که‌ از تمام‌ نقاط‌ شهر تبریز رؤ‌یت‌ شد، پیامی‌ برای‌ مردم‌ و مبارزان‌ اعلام‌ شد که‌ فردا صبح‌ چه‌ باید بکنند.

شرایط، همه‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ داده‌ بودند تا بار دیگر نام‌ تبریز در تاریخ‌ ایران‌ به‌ اهمیت‌ و بزرگی‌ ثبت‌ شود. طلوع‌ خورشید روز سرد زمستانی‌ شنبه‌ 29 بهمن، خبر از رخدادی‌ عظیم‌ داشت. مردم‌ از آغاز صبح‌ در تب‌وتاب‌ برگزاری‌ مراسم‌ بزرگداشت‌ چهلمین‌ روز شهدای‌ قم‌ بودند. با تعطیلی‌ عمومی‌ بازار در این‌ روز، چند ساعت‌ قبل‌ از شروع‌ زمان‌ مجلس‌ ختم، مردم‌ راهی‌ مسجد قزللی‌ شدند. به‌ دستور استاندار آذربایجان، در مسجد بسته‌ بود. درحالی‌ که‌ شب‌ 29 بهمن‌ جلیل‌آقا از طرف‌ آیت‌الله‌ قاضی‌ به‌ خادم‌ مسجد قزللی‌ مراجعه‌ کرده‌ و گفته‌ بود فردا مراسم‌ اربعین‌ شهدای‌ قم‌ برگزار می‌شود و دستور داده‌ بود که‌ صبح‌ زود مسجد را برای‌ مراسم‌ آماده‌ کند. نیمه‌ شب، آقای‌ قاضی‌ توسط‌ دکتر صدری‌ --- شهردار وقت‌ تبریز --- از دستور بسته‌ بودن‌ درب‌ مساجد، به‌ویژه‌ این‌ مسجد، آگاه‌ شد.

هرلحظه‌ بر انبوه‌ مردم‌ گردآمده‌ در بازار تبریز افزوده‌ می‌شد. شهربانی‌ از باز کردن‌ مسجد ممانعت‌ کرده‌ بود. حق‌شناس‌ - رییس‌ کلانتری‌ 6 تبریز (کلانتری‌ بازار) - با تعدادی‌ از نیروهای‌ تحت‌ امرش‌ برای‌ متفرق‌ کردن‌ مردم‌ وارد عمل‌ شد. ضمن‌ فحاشی‌ به‌ مراجع‌ تقلید، اعلامیه‌ای‌ را که‌ روی‌ در مسجد زده‌ بودند، پاره‌ کرد و با تهدید به‌ مردم‌ گفت: «در طویله‌ بسته‌ است، به‌ دنبال‌ کارتان‌ بروید.» این‌ برخورد گستاخانه، بر غیرتمندان‌ تبریزی‌ بسیار گران‌ بود. اهانت‌ به‌ امام‌ خمینی‌ و آیت‌الله‌ شریعتمداری‌ و اهانت‌ به‌ خانه‌ خدا، چیز کمی‌ نبود. جوانی‌ از جوانان‌ غیور تبریزی‌ به‌نام‌ «محمد تجلا»، از سخنان‌ او عصبانی‌ شد و به‌ سروان‌ مزبور اعتراض‌ کرد.31 حق‌شناس32 با اسلحه‌ای‌ که‌ در دست‌ داشت‌ به‌ سمت‌ محمد حمله‌ کرد، سینه‌ او را هدف‌ قرار داد و شلیک‌ کرد. گلوله‌ تفنگ‌ حق‌شناس، سینه‌ محمد را شکافت. این‌ آغاز قیام‌ بود. مردم‌ جسد غرق‌ در خون‌ محمد تجلا، اولین‌ شهید قیام‌ خود، را بر دست‌ گرفته‌ و به‌ راه‌ افتادند. خون‌ به‌ ناحق‌ ریخته‌ این‌ شهیدان‌ بود که‌ تا بهمن‌ سال‌ دیگر، رژیم‌ پهلوی‌ را سرنگون‌ کرد. به‌ قول‌ صائب‌ تبریزی:

دیدی‌ که‌ خون‌ ناحق‌ پروانه‌ شمع‌ راچندان‌ امان‌ نداد که‌ شب‌ را سحر کندادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( جمعه 85/11/27 :: ساعت 3:16 عصر )


»» بارش برف نمایش هدف

 

ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( یکشنبه 85/11/8 :: ساعت 11:27 صبح )


»» آه از زبان مردم

شیخ بهایی گوید:آدمی اگر پیامبر هم باشد ،از زبان مردم آسوده نیست .

اگر بسیار کار کند می گویند:احمق است و اگر کم کار کند می گویند:تنبل است.

اگر بخشش کند و مال خود را به دیگران ببخشد، می گویند: افراط می کند.

اگر جمع گر باشد و خیرش به کسی نرسد می گویند :بخیل است و کسی از خیرش بهره ای نمی برد.

اگر ساکت و خاموش باشد می گویند :لال است و اگر زبان آوری کند می گویند : وراج و پرگو است.

اگر روزه بدارد و شبها نماز بخواند ،می گویند:ریاکار است و اگر نکند،می گویند:کافر و بی دین است .

لذا هرگز نباید به مدح و ثنا و سعایت مردم اعتنا کرد و جز خداوند نباید از کسی ترسید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( پنج شنبه 85/9/23 :: ساعت 5:8 صبح )
»» علامه محمد تقی جعفری و راه مقابله با تهاجم فرهنگی

علامه محمد تقی جعفری و راههای مقابله با تهاجم فرهنگی

                                                                          

حدود ده سال قبل مرحوم علامه محمدتقی جعفری در دانشگاه تبریز در یک سخنرانی درباره تهاجم فرهنگی و راههای مقابله با آن سخنرانی نمودند و در این سخنرانی با یک مثال بسیار زیبا راهی بسیار درست و کارآمد را به مسئولین محترم گوشزد نمودند:

ایشان فرمودند:"روزی یک ببر از کنار روستایی می گذشت که چشمش به گربه ای افتاد ولی احساس کرد این حیوان ضعیف و کوچک خیلی شبیه ایشان است لذا پیش او رفته و سوال کرد:تو خیلی شبیه منی نکند نسبت فامیلی با من داشته باشی ولی چرا این اندازه کوچک و ضعیفی ؟گربه که ظاهرا" از دست صاحبش گله مند بود فرصت راغنیمت شمرد و درد دل را شروع کرد: بله من از نسل شمایم ولی گیر موجود بی انصافی به نام انسان افتاده ام و او مرا به این حال و روز انداخته است!!!ببر که تعصب نژادی اش تحریک شده بود بسیار ناراحت شد و پرسید این موجودی که می گویی کجاست تا انتقام تو را از ایشان بگیرم؟گربه با اشاره مزرعه ای را نشان داد که صاحبش در آنجا مشغول بیل زدن مزرعه بود ببر چون به بنی آدم رسید سوال کرد :

-- : ببینم تو این فامیل ما را به این حال و روز انداخته ای ؟

آدمیزاد پاسخ داد : بله چطور مگه؟

-- : پس آماده جنگ باش.

--: مشکلی نیست ولی من چنگ و دندانم همراهم نیست باید اجازه دهی تا آنها را بیاورم بعد باهم مبارزه کنیم !

--: ببر که خود را قوی و او را ضعیف می دید گفت : پس زود باش !

--:ولی می ترسم تا من به خانه بروم و باز گردم تو فرار کرده باشی  برای اینکه خیال من راحت باشد اجازه بده تا من دست و پای تو را ببندم.

ببر که از خودش مطمئن بود و کلمه فرار بهش بر می خورد قبول کرد.

آدمیزاد وقتی دست و پای ببر را محکم بست بیل را برداشت و به جان ببر افتاد ببر که خود را گرفتار دید و در اثر ضربات داشت تلف می شد نگاهیش به گربه افتاد که سر بر گریبان نظاره گر ماجرا بود از او پرسید ای فامیل اگر من هم به اندزه تو کوچک شدم دست برمی دارد یا نه ؟گربه پاسخ داد از کارهای این موجود دوپا نمی شود سر در بیاوری شاید بلی و شاید هم نه"!!!

استاد نظرشان بر این بود که راه مقابله با تهاجم فرهنگی این نیست که مرزهای کشور را بسته و با هیچ اجنبی در ارتباط نباشیم یا از تولیدات آنها استفاده نکنیم و هیچ وارداتی نداشته باشیم.بلکه هر چه از بیگانگان به نیت تهاجم به فرهنگ ما همانند ببر وارد می شود باید روی اعتقاد جوان مملکت به اندازه ای کار کرد که این شخص خود قادر باشد که حیوان خطرناکی همانند ببر را تبدیل به حیوانی اهلی و مفید همانند گربه نماید و سپس از آن استفاده صحیح ببرد.

من نمی گویم که مسولین محترم تبلیغات و ارشاد اسلامی چه اندازه در روی اعتقاد جوانان مملکت کار کرده اند و در کارهای خود موفق بوده اند یا نه.  یکی از همکاران عزیز بنده استدلال زیبایی دارند وقتی کسی در مورد کارهای خود خیلی تعریف و تمجید می کند می گوید من کاری به طرف اول معادله ندارم من متاسفانه فقط به طرف دوم معادله نگاه می کنم که چه جوابی بدست آمده است و آیا جواب بدست  آمده درست است یا نه. روزی برای تهیه نرم افزاری مذهبی قیمت آن را سوال کردم  پانزده هزار تومان برای یک حلقه سی دی که معلوم نیست جواب بدهد یا نه و چند سال عمر کند هر نرم افزاری را که از دوست یا آشنا تحویل می گیری  روی آن نوشته کپی از آن ممنوع و شرعا" حرام است و این در حالی است که انواع سی دی های غیر مجاز را در بازار با قیمت 200 یا 300 تومان می توان تهیه نمود .و در مورد سایر کاست ها و سی دی های مجاز نیز وضعیت غیر از این نیست در حالیکه اگر قصد کار بر روی اعتقاد جوانان کشور را داریم می بایست این نوع نرم افزار های مفید که متاسفانه تعداد زیادی هم ندارند به صورت رایگان یا با قیمت بسیار مناسب در دسترس نسل جوان و نو جوان قرار گیرند البته برای اینکه حمایتی از تولید کنندگان محترم نرم افزارهای مذهبی هم شده باشد امتیاز تکثیر اینگونه کار ها توسط ساز مان یا ارگانهای مربوطه خریداری گردد و آنها را در انجام این گونه کارها تشویق نمایند در حالیکه با شرایط فعلی یا باید تکثیر غیر مجاز کرد و از آن استفاده شرعی نمود که اصل و زیر بنای کار غیر شرعی است و یا بی خیال اینگونه نرم افزارهای مفید شد راه سوم را نمی توانم پیشنهاد کنم که برای تهیه یک سی دی باید15000 تومان و یا حداقل 5000 تومان خرج نمود که اکثر افراد ما فاقد توانایی مالی برای این امر هستند. 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( دوشنبه 85/9/20 :: ساعت 4:31 عصر )
»» تعارفات دروغین بیانگر ادب شخص یا دروغگو بودن او ؟!!!

صبح زود پدر داشت بچه مدرسه ای اش را سوار سرویس مدرسه می کرد بابا بعد از سلام و احوالپرسی با راننده سرویس گفت : بفرمایید در خدمت باشیم !!!!!. ایشان نیز تشکر کرد و سرویس به راه افتاد تا دیر نشده بچه ها را به مدرسه برساند.

در یک میهمانی حدود 30 نفر سر سفره نشسته اند پارچ آب و لیوان جلو همه هست و همه با گفتن کلمه بفرمائید  صاحبخانه مشغول کشیدن غذا می شوند . یک نفر ظاهرا تشنه است و می خواهد آب بخورد با صدای بلند می گوید بفرمایید  اکثرا تشکر می کنند ولی سه نفر ضمن کشیدن غذابا هم مشغول صحبت هستند و تعارف ایشان را نمی شنوند ایشان دوباره و سه باره تعارفش را تکرار می کند!!!! و بالاخره لیوان را سر می کشد.

ساعت 12 شب است  شیفت 8 ساعته و با سرویس از کارخانه بر می گردی یکی از همکاران در این ایستگاه پیاده می شوند  رو به راننده سرویس می گوید :بفرمایید در خدمتتان باشیم.!!!در ضمن این موقع از شب یا همه خوابند یا می خواهند بخوابند و یا می خواهند زودتر به خانه شان برسند . 

اتوبوس شرکت واحد توقف کرد با اینکه هنوز به ایستگاه خیلی مانده بود یک نفر بالا آمد و با راننده خوش و بش کرد و کنارش نشست  معلوم بود دوست یا آشنایش است و یکی دو ایستگاه بعد پیاده شد . ولی موقع پیاده شدن به راننده اتوبوس شرکت واحد با حدود 50 نفر مسافر گفت :بفرمایید در خدمت باشیم تعارف نمی کنم!!!!

صبح ساعت 6 صبح که برای خرید نان از آپارتمان خارج می شوی همسایه ات را می بینی که ایشان از نانوایی بر می گردد بعد از سلام و احوالپرسی می گوید :بفرما................. خداحافظی می کنید و از بیرون پنجره اتاقش را نگاه می کنی و می بینی چراغها خاموش است لابد زن و بچه اش خوابند اگر پشت سرش راه بیفتی تا در خدمتت باشد می خواهد چه کار کند ؟؟؟؟  و همینطور است تعارف راننده تاکسی و بقال و .... موقع پرداخت مبلغ کرایه یا خرید و.....

روزی دوستم می خواست لباس بخرد قیمت را سوال کرد فروشنده : قیمتش .... است ولی چون شمائید .... حساب می کنیم . دوستم بلافاصله برگشت و گفت : مگر من کیم ؟فروشنده کاملا سرخ شد و....

جالب اینجاست که اگر کسی این تعارف دروغین نکند بعضی شاکی می شوند که لااقل یک تعارف الکی هم نکرد به بچه یاد می دهیم کاش تعارفش می کردی بیاد خانه ! ولی بابا ما که دیرمان شده و باید زود برویم ؟ می گوید: ایشان که واقعا نمیاد ولی زشت است اگر تعارف نکنی.

نمی دانم تا کی باید دروغ بگوییم و به بچه هایمان دروغ گفتن بیاموزیم و حتی انتظار داشته باشیم که بقیه به ما تعارف الکی بکنند وهمین طور است ماجرای قسم های دروغین در بازار و بنگاهها و ... .البته با همه این گفته ها فکر نکنی که مسلمان نیستیم ودر جامعه اسلامی زندگی نمی کنیم هر چند که اسلام به هیچ عنوان دروغ را قبول نکند ما مسلمان  هستیم دروغ می گوییم قسم دروغ می خوریم سر همدیگر تا جایی که امکانش باشد کلاه می گذاریم اجناسمان را اگر بخواهیم احتکار می کنیم تا به قیمت گرانتری بفروشیم تازه اسمش را دروغ مصلحتی هم می گذاریم لابد مصلحت اسلام و مسلمین ایجاب می کند که این کارها را انجام بدهیم به این موارد اضافه کنید غیبت بهتان ربا رشا و ارتشا  پارتی بازی کم کاری در ادارات استفاده شخصی از اموال دولتی و .....    البته ما مسلمان هستیم چون در ماه رمضان از صیح تا شب چیزی نمی خوریم بعضی وقتها مخصوصا در رمضان و محرم مسجد هم می رویم در ایام محرم سیاه می پوشیم و در عزاداری شرکت می کنیم حتی تا نیمه های شب با طبل و ....  در خیابانهای شهر راه بقیه را هم می بندیم زیارت مشهد می رویم آرزوی زیارت کربلا به دلمان مانده است شاید خدا قسمت کرد و مکه هم رفتیم .

فقط یک نقص کوچک در کارمان است و آن اینکه مغز را رها کرده و به پوستین چسبیده ایم .

و دیگر لازم شد که جریانی را از زبان دکتر علی شریعتی بیان نمایم :ایشان می فرمودند :(خودشان یا به نقل از دیگری ؟) روزی از کنار حمام خزنه (حمام های قدیمی به صورت استخرهای امروزی فقط از لحاظ ظاهری ) که فردی را دیدم که آب کثیف و آلوده آن را می خورد و صلوات می فرستاد ! گفتم ببخشید چه کار می کنید ؟ جواب دادند مستحب است موقع غسل از آب غسل مقداری بیاشامی . گفتم پدر عزیز : منظور این است که آب غسل به اندازه ای پاک باشد که بتوانی از آن بخوری نه اینکه آب کثیف و آلوده را.      



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( دوشنبه 85/9/6 :: ساعت 6:30 صبح )
»» شیر باشیم یا غزال؟

  LIONS OR GAZZELLES  

EVERY MORNING IN AFRICA , A GAZZELLE

WAKES UP. IT KNOWS IT MUST RUN FASTER

THAN THE FASTET LION OR IT WILL BE

KILLED. EVERY MORNING A LION WAKES UP.

IT KNOWS IT MUST OUTRUN THE SLOWEST

GAZZELL OR IT STARVE TO DEATH. IT

DOSEN`T MATTER WHETHER YOU ARE A LION

OR GAZZELL: WHEN THE SUN COMES UP


YOU`D BE BETTER RUNNING



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( جمعه 85/9/3 :: ساعت 9:47 صبح )
»» قسمتی از وصیت نامه سردار شهید حمید باکری

زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز به سه دسته تقسیم می شوند:

۱.دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند.

۲.دسته ای راه بی تفاوت می گزینند و در زندگی مادی خود غرق می شوند و همه چیز را

 فراموش می کنند.

۳.دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت

 مصائب و غصه ها ،دق خواهند کرد.

پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( سه شنبه 85/8/23 :: ساعت 4:40 عصر )
<      1   2   3   4   5      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شعر زیبای سیب حمید مصدق و جواب زیبای فروغ فرخ زاد
هیچ کس به تو مانند نشد!
به نسیمی همه راه به هـــم می ریزد
نامه اعتراضی على مطهری به شورای نگهبان درباره رد صلاحیتش
گفتگوی انتقادی طنز با خدا
نامه علی مطهری به فرمانده سپاه پاسداران
نامه سرگشاده على مطهرى خطاب به رئیس مجلس خبرگان رهبرى
گل یاس علی
تکنولوژی جدید برای کاهش چشمگیر انتشار گاز دی اکسید کربن
راز شب بود پیکر زهرا...
جملات منتسب به امام که در صحیفه نیست
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 5
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 549470
» درباره من

روزی تو خواهی آمد
سیدموسی سیدمحرمی
این وبلاگ صرفا برای دیگران نوشته نمی شود بلکه هر آنچه خود علاقمند به یادداشت آن هستم به عنوان دفتر خاطرات و ذخیره اطلاعاتی که در دفتر یادداشت و خاطرات برایم مقدور نیست می باشد لذا در وهله اول برای خودم می نویسم و اگر برای کسی قابل استفاده بود که چه بهتر.مزیت وبلاگ بر دفتر عقاید و خاطرات و... این است که در سایه اظهار نظر منتقدین کم و کاست نوشته هایم معلوم می گردد در حد امکان در صدد اصلاحشان برآیم و ....

» پیوندهای روزانه

پایگاه اطلاع رسانی دکترعلی مطهری [34]
مقالات محمد مطهری فرزند شهید مطهری [381]
پژوهشهای قرآنی [129]
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت [198]
سایت مذهبی تبیان [215]
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی [202]
شبکه فن آوری اطلاعات ایران [155]
پایگاه اطلاع رسانی طب مکمل [249]
پایگاه اطلاع رسانی طعام اسرار [128]
استاد شهید مطهری کتابها سخنرانیها و دست نوشته ها با امکان دانلود [184]
وب سایت شخصی اکبر اعلمی [192]
تو را من چشم در راهم [255]
روزی تو خواهی آمد. [278]
[آرشیو(13)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
مطالبی در مورد کامپیوتر بهداشت و تغذیه مذهبی و ...[117] . نماز . همای . همرنگ جماعت . با یک گل بهار . دست کوتاه و خرما بر نخیل . ربنا - شجریان . سد معبر . صدای طبل . عزاداری . عیسی به دین خود موسی.. . کاخ نیاوران . کنسرت دوزخیان . گروه مستان . گفتگوی ویزه خبری میرحسین موسوی موج سبز رتبه فساد بسیجی واقعی مسک .
» آرشیو مطالب
آموزش کامپیوتر
مذهبی
جامعه و زندگی
مذهبی ( میلادها)
تبریز و آثار تاریخی آن
به مناسبت یکصدمین سال تولد استاد شهریار
ماه مبارک رمضان
پزشکی و بهداشت و تغذیه
وبلاگهای دیگر نویسنده
طب قرآنی
لطیفه ها و جوکها
شهادت و وفات
سیاست و اداره جامعه
خاطرات
ورزشی
شهریور 1385
مهر 1385
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
آذر 88
دی 88
بهمن 88
فروردین 89
اردیبهشت 89
خرداد 89
مرداد 89
آذر 89
آبان 89
شهریور 89
دی 89
بهمن 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
شهریور 90
مرداد 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
اسفند 90
فروردین 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
بهمن 91
خرداد 92
آبان 92
مرداد 92
بهمن 92
اردیبهشت 93
خرداد 93
مهر 93
آذر 93
آبان 93
دی 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
عاشق آسمونی
پاییزی ...
آخرین روز دنیا
.: شهر عشق :.
رنگارنگه
تیشه های اشک
شبستان
پاک دیده
عشق
جوک
گــــلستان: Golestan
allah is my lord
مذهب عشق
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
انا مجنون الحسین
رنگارنگ
مشاوره و مقالات روانشناسی
کجایید ای شهیدان خدایی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
وقایع
نیار یعنی آرزو
ESPERANCE55
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
قدرت شیطان
تو میتونی !! دانلود سرگرمی عکس کلیپ آهنگ mp3 اس ام اس
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
آواز یزدان
اس ام اس عاشقانه
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
بازی بزرگان
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
کوثر
هیچ کس نمی داند من هستم
آسمان آبی
مزار شهدا
هوادارن پارسی بلاگ

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان













» طراح قالب
document.write('');