یکی از اساتید دانشگاه می گفت :سر کلاس هر موقع که حدیثی را از معصومی نقل می کردم متاسفانه دانشجویان بی تفاوت از کنارش رد می شدند ولی تا اسمی از یک دانشمند خارجی می بردم بلافاصله مطالب را یادداشت می کردند لذا مجبور شدم از آن به بعد تمامی احادیثی که مد نظرم بود به اسم سخنانی از دانشمندان بزرگ خارجی برایشان نقل کنم و آنها با حرص و ولع بسیار یادداشت می کردند .
البته من این کار را انجام نداده ام. جملات زیر گزیده ای از بهترین جملات کتاب سنگفرش هر خیابان از طلاست می باشد ولی توصیه می کنم بعد از خواندن این جملات زیبا آنها را با پست شگفتیهای کلام امام در نهج البلاغه که قبلا در وبلاگ قرار داده ام مقایسه کنید .
برگزیده ای از کتاب " سنگفرش هر خیابان از طلاست"
در میان همه چیزهایی که جوانی به همراه دارد مهمترینشان آرزوهاست.
مردمانی که آرزو و هدف دارند فقر نمی شناسندزیرا شخص به اندازه هدفهایش ثروتمند است .
آرزو اشخاص را می سازد و شخصیت او را کنترل می کند آرزو مانند سکان یک کشتی جهت حرکت را مشخص می سازد.
زندگی بدون امید و هدف مانند کشتی بدون سکان می باشد.
البته یک فرد با اهداف و آرزوهای غلط همانقدر خطرناک است که شخص بی هدف.
جوان بی هدف جوان نیست. تاریخ متعلق به کسانی است که در زندگی امیدهای بزرگ دارند.
وقتی دیگران شمارش معکوس غیر ممکن ها را شروع می کنند من به شمارش ممکن ها می پردازم.
مهارت و دانش مدیریت لازمه هر فعالیت اقتصادی جدید است . کسانی که دلشوره پیدا کنند که " ممکن است به نتیجه نرسیم"یا"اگر موفق نشدیم چه خاکی بر سرمان بریزیم"صلاحیت ندارند که یک تاجر یا صنعتگر باشند.
مهم نیست که من چه کاری را انجام می دهم هر چه باشد دوست دارم آنرا به نحو احسن و تا انتها انجام دهم.
هیچکس دوست ندارد کسی را که به او اعتماد کرده است مایوس کند.
کسانی را که شما در عنفوان جوانی به عنوان دوست انتخاب می کنید می تواند مسیر زندگی شما را تغییر بدهد . بنابراین من امروز بسیار نگران این هستم که جوانان کره و جهان چه کسانی را سرمشق خود قرار داده و چه کسانی را از جان و دل می پذیرند.
نگاه کنید عکس چه کسانی روی میز و یا به در و دیوار اطاق شما نصب شده است؟و بیندیشید که آیا راه و رسم این افراد ارزش الگو شدن را دارد.یا خیر؟
زمان همانند تیری که از کمان رها شود هرگز باز نمی گردد.
ما زمان را به چشم یک کالای گرانبها می نگریمو به آن ارج می نهیم.
عمر انسان بسیار ارزشمندتر از آن است که بیهوده تلف شود. شما نه قدرت دارید که لحظات از دست رفته زندگی را باز یابید و نه می توانید عمر دوباره داشته باشید.
زندگی سرشار از چیزهای گرانبهاست اما هیچ چیزی با ارزش تر از وقت و زمان نیست.
فردی که تا دیروز آدم گمنامی بیش نبوده چنانچه امروز با جدیت سعی در پیشرفت خود کند نهایتا" به فرداهای درخشانی می رسد اما فرد برجسته امروز چنانچه با اتکا به افتخارات فعلی خود دست از هر تلاشی برای پیشرفت بردارد به مرور در آینده ای نه چندان دوربه هیچ تبدیل می شود.
افرادی که به دلیل عدم تحمل محیط کار شرکتها به دانشگاهها روی می آورند در حقیقت به کل سیستم آموزشی توهین کرده اند.
حالاتی که در جوانان امروز مرا بسیار مضطرب می کند ضعف راحت طلبی و تا اندازه زیادی عدم استقلال و عدم حس ماجراجویی آنانست .به نظر می رسد شیوه متداول در بین جوانان امروز تمایل شدید به راحتی و تنبلی است .
عرق ریختن در حین کار بسیار با ارزشتر از عذق کردن در باشگاههای ورزشی است.
معتقدم اگر در مورد غذا ایرادگیر نبوده و تغذیه مناسبی داشته باشید در آنصورت برای درمان بیماری نیازی به دوا و جوشانده های سنتی نخواهید داشت.
مثلی است قدیمی که می گوید غذای مناسب بهترین داروی پیشگیری است .
فلسفه شخصی من این است که تندرستی را می توان از طریق عادات و کارهای روزمره حفظ نمود.
ما باید با تمام نیرو آن گونه پیشرفتهای اقتصادی و مادی را که نهایتا" منجر به جلو آمدن شکمها و ارضای نفس می شوند با قاطعیت طرد کنیم.
توجه به مادیات تا آن حد گرانبها و پر ارزش است که آمیخته با رشد روح و روان افراد جامعه باشد این نوع رشد اقتصادی برای جامعه به منزله نکبت و ذلت است نه نعمت و برکت. شکم سیر با ذهنی کوتاه و منحرف چه مزایایی می تواند برای انسان داشته باشد.
محمد(ص) زنده و جاوید خواهد ماند
محمد تا ابد پاینده چون خورشید خواهد ماند
زمین ویرانه باد و سرنگون باد آسمان پیر
اگر بینیم روزی در جهان نام محمد نیست
سالروز شهادت حضرت ختمی مرتبت رسول اکرم (ص)و امام حسن مجتبی (ع)را محضر شما ارادتمندان اهل بیت تسلیت عرض می نماییم.
" فراق نزدیک شده و بازگشت به سوى خداوند است. نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما مى گذارم و مى روم: کتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر برمن وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود."
در حجه الوداع در هنگام رمى جمرات فرمود: "مناسک خود را از من فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید."
روزى به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین و نگرانند. پیامبر در حالى که به فضل بن عباس و على بن ابىطالب (ع) تکیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس ازدرود و سپاس پروردگار، فرمود: "به من خبر داده اند شما از مرگ پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است که جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد."ادامه مطلب
باز هم مدینه بر خاک سیاه اندوه نشسته و سکوتی ژرف، همه جایش را فرا گرفته است. دوباره گرد و غبار بر دیوارهای گلین خانه ها نشسته است. باد غربت در کوچه باغ های خزان زده شهر، خود را به در و دیوار می زند و آواره مصیبت روح جاودانی صبر، امام مجتبی علیه السلام است.
حسن علیه السلام، این سید جوانان اهل بهشت، این خلق نیکوی محمدی، این اسطوره صبر و بندگی، در آستانه رواق خون رنگ شهادت ایستاده و با جگری تفتیده از نامهربانی دشمن خانگی اش، عزم پر کشیدن تا بی کران عرش خدا را دارد.ادامه مطلب
بدون شک از من انتظار این را نداشتید که فیلمی که از زندگی خصوصی مردم و بدون اجازه آنها برداشته شده باشد در وبلاگ قرار داده باشم.دوربین مخفی که من می خواهم درباره آن بنویسم دوربینی است که از زندگی همه ما فیلمبرداری می کند و آنرا در ملاء عام به نمایش می گذارد.
نمی دانم تا بحال جلو دوربین فیلمبرداری رفته اید یا نه البته منظورم دوربینهای شخصی که از خود و خانواده یا جمع دوستان و همکلاسان فیلمبرداری می کند نیست بلکه دوربینی که مصاحبه ای با شما را جهت نمایش در تلویزیون که صدهایا هزاران نفر آن را تماشا می کنند است .احساس کردید که چقدر حواستان به اعمال و رفتارو گفتار خودتان است ولی با این همه دقت باز هم بغض گلوی انسان را می گیرد بعضی وقتها حتی صدایش در نمی آید بعضی رنگ صورتشان سرخ می شود وپاهایشان شروع به لرزش می کند
وقتی در مکانی وارد می شوید که می دانید دوربین مدار بسته دارد چه احساسی دارید؟بدون شک دائم حواستان به رفتار و کردارتان است .
تابحال شده که یکی از اعضای خانواده خودتان یا یکی از دوستان و آشنایان از شما بدون اطلاع قبلی فیلمبرداری کرده باشند و بعد آنرا برایتان پخش کنند و از شما اجازه بخواهند که برای بقیه نیز پخش کنند اول با دقت آنرا بررسی می کنید ببینید کاری انجام نداده باشید که اسباب شرمندگی تان شود.
تمام لحظاتی را که برای اولین بار جلو دوربین قرار گرفته ام و یا در برابر افراد زیادی خواسته ام برایشان صحبت کنم به یاد دارم .موقعی که برای اولین بار جلو صفهای مدرسه می خواستم سرود بخوانم یا بر روی سن نمایشنامه اجرا کنم و نیز موقعی که قرار بود در خدمت سربازی برای سربازان در کلاس آموزشی صحبت کنم . برای جلسه اول از چند روز قبل مطالب را آماده کره بودم ولی وقتی در پشت تریبون قرار گرفتم لرزشی در صدایم احساس کردم که با عث می شد نتوانم براحتی صحبت کنم پاهایم بشدت می لرزید و سعی می کردم که خود را طبیعی نشان دهم یا موقع یک مصاحبه تلویزیونی علیرغم آنکه سعی داشتم کاملا" خونسرد باشم در وسط حرفهایم یک بار بغض گلویم را گرفت وموارد دیگر....
این حالات بخاطر چیست ؟من فکر می کنم در همان لحظه وقتی به یاد می آوریم که این گفتار و رفتار ما در برابر چشمان عده کثیری قرار می گیرد که با دقت تمام حرکات و گفته های ما را زیر نظر دارند از ترس اینکه مبادا خطایی از ما سربزند چنین حالت اضطرابی به ما روی می آورد. یعنی ترس از عواقب کار.ادامه مطلب... دانشجویی در یکی از واحدهای درسی اش نیم نمره کم آوردبناچار دست به دامان استاد گردید که این نیم نمره را به وی ارفاق قائل شود تا این واحد به ترم بعدی نماند ولی استاد قبول نکرد. استاد را در جای خلوتی گیر آورد و ماجرای زندگی خودش را برای وی توضیح داد . او به استاد گفت که با چه مصیبتی درس می خواند و از مشکلات زندگیش و اینکه پدر و مادرش فوت کرده اند و او علاوه بر خودش مجبور است که زندگی برادر و خواهر کوچکتر از خودش را نیز اداره کند بنابراین مجبور است شبها را نیز تا دیر وقت کار کند و...با یادآوری مشکلات و مصائبی که برایش پیش آمده بود گریه اش گرفت و استاد را نیز گریاند.وقتی گریه استاد را دید با خود گفت الان وقتش است که تقاضای خود را باز گویم بدون شک قبول می کند لذا گفت : استاد حالا لطف می کنید که نیم نمره به من ارفاق کنید.؟ استاد گفت :اگر می خواهی یک ساعت دیگر نیز با تو بنشینم و گریه کنم ولی صحبت نمره را نکن!!!! وقتی در مجالس عزاداری حضرت ابا عبدا...الحسین(ع)وارد می شوی و می بینی که مردم با چه کیفیتی به سر و سینه خود می زنند و گریه می کنند با خود فکر می کنی آیا امکان دارد این شخص فردای همان روز قسم دروغ به امام حسین(ع) بخورد تا حرف خود را به کرسی بنشاند یا جنس خود را چند تومان گرانتر بفروشد یا دروغها و اعمال ناشایست خودرا توجیه کند و...اصلا" امکان دارد که این فرد گناه کند ؟ امام حسین(ع)خطاب به این عزادار عزیز می گوید:دستت درد نکند قدم رنجه فرمودید در مجلس عزای من یا اولیای خدا شرکت می کنید شما که این همه در حق من و ائمه لطف دارید فقط مرحمت کنید بخاطر خودتان و برای رضای خدا از محرمات دوری کنید دروغ نگویید مال حرام نخورید غیبت نکنید بخاطر بدست آوردن مال و منال بیشتر این همه به همدیگر خیانت نکنید از اسم خدا و ائمه برای پشبرد اهداف خود استفاده نکنید و .... می دانید چه جوابی از من عزادار می شنود :اماما! جانم به فدایت ارباب من!من نوکر شما هستم من سگ درگاه شما هستم و ....هر چقدر می خواهی برایتان گریه و عزاداری می کنم ولی خواهشا" صحبت از ترک محرمات نکنید. کسی نیست به من بگوید عزیز من! امام چه نیازی به نوکر یا سگ و ... دارد او از ما انتظار شیعه و دوست بودن دارد آیا دوست راضی می شود کاری کند که روح دوست یا همان ارباب و ... را از خود ناراضی کند ؟ و باز هم صحبت از دروغ و قسم دروغین به میان آمدمی دانیم که قسم اگر راست هم باشد مکروه است و بخاطر هر حرف راستی هم نباید قسم خورد تا چه رسد به حرف دروغ ! پیری می گفت :کسی داشت برایم صحبت می کرد و من حرفهایش را باور می کردم که یک بار قسم خورد من به حرفهایش شک کردم وقتی دوباره قسم خورد دیگر مطمئن شدم که دارد دروغ می گوید !! جالب این جاست که این عده از مردم خیلی راحت به اسم خدا قسم یاد می کنند ولی با کمی احتیاط این کار را درباره ائمه انجام می دهند و با احتیاط بیشتر اسم قمر منیر بنی هاشم حضرت ابولفضل العباس (ع)را می آورند لابد فکر می کنند که حضرت عباس زورش نعوذباا... از خدا هم بیشتر است ؟!!!! حالا نظر شما چیست ؟گریه و عزاداری و پوشیدن لباس سیاه در ایام عزاداری ابا عبدا... راحت تر است یا در تمام سال مراقب اعمال و رفتار خود بودن و اجتناب از گناهان و انجام کارهای نیک و پسندیده؟لابد کسی که به اندازه پر مگس برای امام حسین(ع)گریه کند بهشت بر او واجب می شود؟!!! روزی در تابلو اعلانات اداره دیدم مسئول فرهنگی به نقل از رسول خدا حدیثی را نوشته اند :هر کس قبر مرا زیارت کند بهشت بر او واجب می شود .با خود گفتم خدایا !لابد می خواستی تمام مردم مدینه و شهرهای اطراف را به بهشت ببری زیرا به غیر از زیارت هیچ چیز دیگری نوشته نشده بود . فمن یعمل مثقال ذره خیرا"یره و من یعمل مثقال ذره شرا"یره ان اکرمکم عندا... اتقیکم . در دوران کودکی چهارم یا پنجم دبستان بودم که برای خود یک دوستی پیدا کردم رفته رفته علاقه من به او بیشتر و بیشتر می شد طوری که برای دیدن او لحظه شماری می کردم اگر قول و قراری با ایشان داشتم همان را بر سایر کارهایم ترجیح می دادم و هر فرصتی داشتم سعی می کردم که با او باشم هر جا که می رفتم آرزو می کردم که ایشان نیز گذرش به آنجا بیفتد و یا مسیر حرکت خود را طوری تنظیم می کردم که او را ببینم یا گذرم از محله آنها بیفتد بخاطر او تمام اعضای خانواده اش را نیز دوست می داشتم برادارانش را برادر خود و خواهرانش را خواهر خود می پنداشتم در هر جا که بودم فکر می کردم که او یا یکی از افراد خانواده اش مرا می بینند و مرتب ناظر بر اعمال و کردارم می باشند و حتی گاهی به ذهنم می رسید که نکند بتوانند آنچه در ذهنم می گذرد آنرا بخوانند به همین دلیل تقریبا" در تمامی اعمال و رفتارم در نظر داشتم که مبادا موجب رنجش خاطر ایشان گردم و این دوستی ما ادامه داشت تا اینکه .....
بر خلاف مورد قبل که خودم انتخاب کرده بودم این بار متوجه شدم که یکی مرا دوست می دارد نه در حد و اندازه دوست داشتن من بلکه بسیار بیشتر از آن .مرا دوست می دارد نه برای خودش و نه چشمداشتی از من دارد که از من به او خیری برسدحتی دوست داشتن او هم برای خود من است دائم ناظر بر احوال من است اعمال و رفتار مرا دائم در نظر دارد و خیلی دوست دارد من کسی باشم که او دوست دارد.می گوید قادر است در تمام موارد موفقیت و کامیابی مرا تامین نماید کاری کند که همه مرا دوست داشته باشند و پیش همه عزیز باشم حتی اگر همه بخواهند زیان و ضرری به من برسانند تا ایشان نخواهد قادر نخواهند بود و تا ایشان نخواهد خیرخواهی هیچکس مفید نخواهد بود می گوید هر کار اشتباهی اگر مرتکب شدم اگر به اشتباه خود پی برده و پشیمان شوم همه آنها را نادیده می گیرد گویی که هیچ خطایی مرتکب نشده ام روزی در چند نوبت خود مرا به صحبت خود فرا می خواند نوشته هایی برایم فرستاده که می گوید قادرند در همه جا راهنمایم باشند و از هر تنگنا و تاریکی نجاتم دهند اگرلحظه ای فراموشم کند هلاک می گردم در برنامه ای که برایم فرستاده همه چیز را اعم از خورد و خوراک و پوشاک و مصاحبت و ... مشخص کرده است . یا ابا عبدا... انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه. با تلاش آقای قاضی، روز پنجشنبه 27بهمن، اعلامیهای به امضای روحانیان تبریز صادر شد30 که از مردم تبریز میخواست روز شنبه، ضمن تعطیل عمومی، از ساعت 10 الی 12 صبح در مسجد حاجی میرزا یوسف، واقع در سر بازار، برای سوگواری حضور یابند. تمام اقشار مختلف مردم، کارگران، بازاریان و دانشجویان در تدارک برگزاری چهلم شهدای قم بودند. حجم فایل : 39.3MB
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( چهارشنبه 85/12/23 :: ساعت 6:36 صبح )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( یکشنبه 85/12/13 :: ساعت 11:55 عصر )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( یکشنبه 85/12/6 :: ساعت 10:35 عصر )
قبل از این مطالبی درباره کیفیت بعضی از عزاداریها و اینکه این گونه عزاداریها تا چه اندازه
می توانند چهره واقعی امام حسین (ع)وهدف و فلسفه قیام عاشورا را معرفی کنند و
چه اثرات منفی در دید افرادنا آشنا از دین و تشیع می تواند داشته باشد نوشته بودیم ولی وقتی
این متن این سخنرانی منتشر نشده امام صدر در روز عاشورا را مطالعه کردم دیدم که چقدر زیبا و کامل حق مطلب را ادا نموده اند لذا متن این سخنرانی را جهت مطالعه شما دوستداران و ارادتمندان واقعی اهل بیت علیهماالسلام در وبلاگ قرار دادم امیدوارم خداوند ما را یاری دهد تا شناخت درست از دین و اهل بیت داشته باشیم .اللهم اجعل محیای محیا محمد و ال محمد و مماتی ممات محمد و ال محمد.
دشمنان حسین:
یکی از دوستان اندیشمند ما میگوید دشمنان حسین سه گروهاند:
دشمن نخست: کسانی که حسین و یارانش راکشتند. آنها ستمکار بودند، اما اثر ستمشان ناچیز است، زیرا که جسم را کشتند و اجساد را پاره پاره کردند و چادرها را به آتش کشیدند و اموال را به غارت بردند. آن ها چیزهای محدودی را از میان بردند. اگر حسین در سال 61 به شهادت نمیرسید در سال دیگری از دنیا میرفت. پس خطر اصلی چیست؟ آنان با کشتن حسین چه چیزی را محقق ساختند؟ باید گفت که آنان مرگ حسین (ع) را جاودانه و همیشگی کردند. بنابراین خطر دشمن اول، ظالم اول و طغیانگر اول محدود است.
دشمن دوم: کسانی که کوشیدند تا آثار حسین را پاک سازند، بنابراین قبرش را از میان بردند و زمینی را که در آن به خاک سپرده شده بود، به آتش کشیدند و یا مانند بنی عباس حرم امام حسین (ع) را به آب بستند.
اینان مانع عزاداری برای حسین (ع) شدند، چنانکه در عصر عثمانی اینگونه بود. شما و پدرانتان این دوره را دیدهاید. دوران تاریکی بود. هنگامی که مجلسی بر پا میداشتند، مراقبینی میگماردند، تا رسیدن عمال عثمانی را خبر دهند و عزاداران پراکنده شوند. هم اینان زیارت حسین را منع کردند و برای کسانی که می خواستند قبر امام حسین را زیارت کنند سختیهای بسیاری میآفریدند. اینها گروه دوم از دشمنان حسین هستند، کسانی که میخواستند اسم حسین و یاد حسین فراموش شود، و آرامگاه حسین و عزاداری بر حسین را از میان رود.
خطر این گروه بیش از گروه اول است، اما در اجرای برنامههایشان، ناتوان ماندند، چنانکه این مسأله در تاریخ روشن شد. ما امروز شاهد گسترش زمانی و مکانی عزاداریهای امام حسین هستیم. امروز دست کم بیش از صد میلیون نفر در عزادارییهای امام حسین(ع) شرکت می کنند؛ نه تنها در جهان اسلام، بلکه همچنین در آفریقا. جمعه گذشته در ایام عاشورا، همه خطبهها به اسم امام حسین (ع) برگزار شد؛ در همه جا، در اروپا، در آمریکا و در هر کشوری که دوستداران حسین (ع) زندگی میکنند. امروز صد میلیون نفر و یا بیشتر مجالس حسینی را برپا میکنند. سفر من به گابن با اربعین حسینی مصادف بود و در آنجا سخنرانی مفصلی کردم. در سنگال هم که بودم مجالس مفصلی برپا کردیم. به همین ترتیب در همه کشورها مراسمهای عزاداری امام حسین (ع) در حال گسترش است. این مراسم این جا در لبنان، در بیروت و در مکانهای گوناگون فزونی می یابد، و عمیق تر میشود. بنابراین گروه دوم دشمنان حسین پر خطرتر و ستمکارتر از گروه نخستاند، اما در کارشان ناکام ماندند، ولی خطر اینها از گروه سوم کمتر است.
دشمن سوم: این گروه بر آن بودند تا چهره حسین را مخدوش کنند، و واقعه کربلا را در سالگردها و عزاداریها نگه دارند، و آن را در گریه و اندوه و ناله منحصر کنند. ما بر حسین بسیار میگرییم، اما هرگز در گریه متوقف نمی شویم. مویه ما برای نو کردن اندوه ها و کینه ها و میل به انتقام و خشم بر باطل است، اینها انگیزه ما برای گریه است. ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( پنج شنبه 85/12/3 :: ساعت 11:26 عصر )
در میان مریدان امام در تبریز، فقط آقای قاضی بود که شهامت و شجاعتی قابل مقایسه با او را داشت و خط مشی او را در تبریز با تشکیلات مخفی که بهوجود آورده بود،
شب 29 بهمن، اعلامیهای به امضای آیتالله قاضی درخصوص تعطیلی بازار تبریز در روز 29بهمن تهیه و در سطح شهر تبریز توزیع شد. همان شب، شبکه مخفی مبارزان تبریزی، یک آتشسوزی عمدی در کارخانه تراکتورسازی ترتیب دادند. با به آتش کشیدن چوبهای بیمصرف در محوطه کارخانه، که از تمام نقاط شهر تبریز رؤیت شد، پیامی برای مردم و مبارزان اعلام شد که فردا صبح چه باید بکنند.
شرایط، همه دست به دست هم داده بودند تا بار دیگر نام تبریز در تاریخ ایران به اهمیت و بزرگی ثبت شود. طلوع خورشید روز سرد زمستانی شنبه 29 بهمن، خبر از رخدادی عظیم داشت. مردم از آغاز صبح در تبوتاب برگزاری مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهدای قم بودند. با تعطیلی عمومی بازار در این روز، چند ساعت قبل از شروع زمان مجلس ختم، مردم راهی مسجد قزللی شدند. به دستور استاندار آذربایجان، در مسجد بسته بود. درحالی که شب 29 بهمن جلیلآقا از طرف آیتالله قاضی به خادم مسجد قزللی مراجعه کرده و گفته بود فردا مراسم اربعین شهدای قم برگزار میشود و دستور داده بود که صبح زود مسجد را برای مراسم آماده کند. نیمه شب، آقای قاضی توسط دکتر صدری --- شهردار وقت تبریز --- از دستور بسته بودن درب مساجد، بهویژه این مسجد، آگاه شد.
هرلحظه بر انبوه مردم گردآمده در بازار تبریز افزوده میشد. شهربانی از باز کردن مسجد ممانعت کرده بود. حقشناس - رییس کلانتری 6 تبریز (کلانتری بازار) - با تعدادی از نیروهای تحت امرش برای متفرق کردن مردم وارد عمل شد. ضمن فحاشی به مراجع تقلید، اعلامیهای را که روی در مسجد زده بودند، پاره کرد و با تهدید به مردم گفت: «در طویله بسته است، به دنبال کارتان بروید.» این برخورد گستاخانه، بر غیرتمندان تبریزی بسیار گران بود. اهانت به امام خمینی و آیتالله شریعتمداری و اهانت به خانه خدا، چیز کمی نبود. جوانی از جوانان غیور تبریزی بهنام «محمد تجلا»، از سخنان او عصبانی شد و به سروان مزبور اعتراض کرد.31 حقشناس32 با اسلحهای که در دست داشت به سمت محمد حمله کرد، سینه او را هدف قرار داد و شلیک کرد. گلوله تفنگ حقشناس، سینه محمد را شکافت. این آغاز قیام بود. مردم جسد غرق در خون محمد تجلا، اولین شهید قیام خود، را بر دست گرفته و به راه افتادند. خون به ناحق ریخته این شهیدان بود که تا بهمن سال دیگر، رژیم پهلوی را سرنگون کرد. به قول صائب تبریزی:
دیدی که خون ناحق پروانه شمع راچندان امان نداد که شب را سحر کندادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( جمعه 85/11/27 :: ساعت 3:16 عصر )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( چهارشنبه 85/11/25 :: ساعت 8:55 عصر )
نام برنامه : READIRIS PRO V8.0 ARABIC 2003
شاید برایتان پیش آمده که لحظه ای در جایی مطلبی را دیده باشیدو یا حتی صفحاتی از یک کتاب ولی فرصت نوشتن یا خواندن آن را نداشته باشید لذا از آن با دوربین دیجیتالی یا موبایل خود عکس گرفته و برای اینکه مدت زمان بیشتری را صرف تایپ آن ننمایید با استفاده از این نرم افزار قادر خواهید بود که نوشته های آن عکس را به صورت فایلی ازword وexcel در آورده در وبلاگ خود بگنجانید یا برای خودتان نگهدارید.
برنامه ای برای تبدیل کردن عکس به متن. اساس کار این نرم افزار بر مبنای OCR می باشد. یعنی با تشخیص حروف بر روی یک تصویر آن را به متن تبدیل می کند. این برنامه توانایی OCR کردن متن های عربی و به تبع آن فارسی را دارد. تعجب نکنید. فایلهای PDF تصویری فارسی را به WORD تبدیل کنید. این برنامه کامل است و هیچ محدودیتی ندارد. بعد از نصب و اجرا باید زبان ARABIC را از قسمت LANGUAGE انتخاب کنید. این برنامه را در هیچ سایت دیگری پیدا نخواهید کرد و اولین بار توسط تبیان بر روی اینترنت قرار داده شده است. شرکتهای ایرانی زیادی هم بر روی OCR متنهای فارسی کار می کنند و بیشتر کاربران نمی دانند که چنین نرم افزار خارجی هم برای این کار وجود دارد. هرچه کیفیت تصویر اسکن شده بهتر باشد درصد خطای این برنامه در تشخیص متن کاهش پیدا می کند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( یکشنبه 85/11/8 :: ساعت 11:27 صبح )
شعر زیبای سیب حمید مصدق و جواب زیبای فروغ فرخ زاد
هیچ کس به تو مانند نشد!
به نسیمی همه راه به هـــم می ریزد
نامه اعتراضی على مطهری به شورای نگهبان درباره رد صلاحیتش
گفتگوی انتقادی طنز با خدا
نامه علی مطهری به فرمانده سپاه پاسداران
نامه سرگشاده على مطهرى خطاب به رئیس مجلس خبرگان رهبرى
گل یاس علی
تکنولوژی جدید برای کاهش چشمگیر انتشار گاز دی اکسید کربن
راز شب بود پیکر زهرا...
جملات منتسب به امام که در صحیفه نیست
[عناوین آرشیوشده]