»» کاش دشمن را زودتر شاد کرده بودیم !!!!
محمد مطهری
امام خمینی (ره) نه تنها انقلاب را لحظه به لحظه رهبری کرد بلکه برای حفاظت از آن در غیاب خود، نکات راهگشایی را نیز برای حامیان نظام اسلامی به یادگار گذاشت. یکی از آن نکات هوشمندانه این بود که هرگاه دیدید دشمنان از شما تعریف کردند معلوم میشود عیبی در کار است (صحیفه نور، ج 17، ص 250).
متأسفانه این هشدار بجا ـ که پس از ارتحال امام، با تعابیر مختلف از جمله همسو نشدن با دشمن، شاد نکردن دشمن و عدم تکرار سخن دشمن از سوی رهبر انقلاب نیز بارها مورد تأکید واقع شده است ـ
برخی دلسوزان را به اشتباه انداخته تا آنجا که گمان کردهاند که «هر سخنی» که دشمن از آن استقبال کند یا به شادی دشمن منجر شود، یقینا ماهیت ضد نظام و انقلاب دارد! برای روشن شدن مسأله با چند مثال آغاز میکنم.
بدون شک امام خمینی شاگردی به بزرگی مطهری و دشمنی به بزرگی شاه نداشت. اما همین شاگرد، بارها بزرگترین دشمن امام را شاد کرد. زمانی که مجاهدین (منافقین) با شاه مبارزه میکردند، مطهری علم مخالفت با آنها را برافراشت و از جمله شدیدا از اینکه آنان مطالب خود را به جای «به نام خدا»، با «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران» آغاز میکردند انتقاد کرده، آن را مصداق شرک خواند و باعث اختلاف میان مبارزان شد، به گونهای که گروهی از انقلابیون مطهری را همکار ساواک خواندند.
مطهری چندین بار دیگر نیز دشمن امام و خودش را شاد کرد: در مجله فاسد زمان شاه یعنی «زن روز» سلسله مقالات نوشت، سالها مردانه علیه مارکسیسم ـ که شاه آن را تهدید بزرگی علیه حکومت خود میدید ـ مبارزه سرسختانه کرد و حتی صنف خود یعنی روحانیت را چند بار در کتب و سخنرانیهایش «درخت آفت زده» خواند، با اینکه خود بزرگترین مدافع اساس روحانیت بود و حتی شهید «تز اسلام منهای روحانیت» شد. اتفاقا همین کارهای «دشمن شاد کن» مطهری، بیت الغزل هر ساله سخنرانان در تجلیل از مقام اوست.چگونه است که امام از میان شاگردانش همان کسی را که بیش از همه دشمن او را شاد کرده بود «پاره تن» و «حاصل عمر» خویش خوانده، آثارش را بی استثنا آموزنده و روانبخش دانست؟! شاد شدن شاه از برخی اقدامات مطهری چگونه با هشدار امام که در ابتدای مقاله ذکر شد سازگار است؟نکته قابل توجه این است که حتی خود امام و رهبر انقلاب هم گاهی اقداماتی کردهاند که در عین درست بودن، دشمنان هم از آن شاد شدهاند و این روشن ترین دلیل است بر اینکه از نظر امام و رهبر انقلاب هر اقدامی که دشمن از آن شاد شود لزوما نادرست نیست.
نه تنها در سیره بزرگان، بلکه حتی در آیات قرآن، سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) به موارد بسیاری میتوان اشاره کرد که دشمنان برای آن شادی کردهاند. داستان تغییر قبله، از نمونه آیات دشمن شاد کن است. خداوند متعال که برای او علم به حال و گذشته و آینده یکی است قطعا میدانست که تعیین بیت المقدس به عنوان قبله اول مسلمانان، باعث نه تنها شادی بلکه طعنه دشمن میشود و چنین هم شد، اما این امر باعث نشد خداوند از ابتدا کعبه را قبله مسلمانان اعلام کند. اگر «شاد شدن» دشمن «تنها ملاک» برای ارزیابی درستی یک کار است باید گفت نعوذ بالله فرمان اولیه در مورد قبله غلط بوده است!
در سیره اهل بیت هم مصادیق فراوان است. آیا وقتی امیرالمؤمنین (ع) یاران خود را «نامرد» خواند (یا اشباه الرجال و لا رجال) دشمن بزرگ خود یعنی معاویه را شاد نکرد؟ آیا کلام سوزناک و تأثیرگذار امام صادق (ع) به شیعیان که «مایه زینت ما باشید نه مایه ننگ ما» دست آویز دشمنان تشیع قرار نگرفت؟ پس رمز و راز مطلب کدام است؟
بگذار در کنار سرور بسیاری از نیروهای دوستدار انقلاب، ده سایت ضد انقلاب هم چند روزی خوشحال باشند که صدای پسران مطهری هم از ظلمها درآمد، اما در عوض، پس از سقوط نظام، شادی چند صد ساله و نسل اندر نسل نکنند. در این موارد «شادی» موقت دشمن در واقع «دلخوشی» اوست و نباید آن را ملاک مطلقی برای درستی یا نادرستی یک اقدام قرار داد.(1)
نه امام و نه رهبری هیچ گاه نگفتهاند که برای تعیین صحت و سقم یک سخن، به محتوا توجهی نکرده و فقط به سایتهای ضد انقلاب مراجعه کنید، اگر استقبال کرده بودند حتما آن سخن غلط است!در کشوری که نظام اطلاع رسانی اش درست عمل میکند نه انتخاباتش به جنجال طولانی میکشد و نه هیچ کس میتواند در کشاندن مردم به کف خیابانها توفیق یابد. سیاستهای کنونی اطلاع رسانی امروز، بخشی از مردم را ناخودآگاه روانشناس کرده است. بیش از آنکه ببینند رسانه ملی چه میگوید به این فکر میکنند که چرا چنین میگوید و در پس یک مطلب چه چیزی میخواهد القا کند.امیدواریم روزی به نقطهای برسیم که همه گروههای دوستدار انقلاب پس از هر حادثهای متفق القول باشند که امشب حقیقت از زبان رسانه ملی بی ملاحظه گفته خواهد شد. اما تا زمانی که بخواهیم با تفاسیر تنگ نظرانه از مفاهیمی چون شادی دشمن، آبروی نظام، حفظ نظام، ظلم به نظام و بدبین نشدن مردم و مانند آن حاشیه امن برای متخلفان - از هر دسته که باشند - ایجاد کنیم راه به جایی نخواهیم برد.برای بقای انقلاب، شادی روح امام، پاسداری از خون صدها هزار شهید و برای محروم کردن دشمنان از شادی دائمی، چارهای نیست جز آنکه دشمن را کمی شاد کنیم.
لینک منبع در یایت تبیان
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( شنبه 88/5/31 :: ساعت 8:37 عصر )
»» پاسخ مطهری به کیهان
در پی درج مقاله ای در کیهان خطاب به دکتر علی مطهری، ایشان در نامه ای جواب خود را برای این روزنامه ارسال کرد که متاسفانه این نامه در کیهان به طور کامل منعکس نشد.
پاسخ اینجانب به این پرسش که
چرا برخی مقاله هایم در روزنامه اعتماد ملی و مانند آن چاپ می شود روشن می گردد و آن این است که
اساسا کیهان و برخی روزنامه های دیگری که خود را اصولگرا نامیده اند مقالات امثال اینجانب را که به دردهای جامعه می پردازد و با مذاق توجیه گر آنها سازگار نیست درج نمی کنند، چنان که کیهان بارها مقالات اینجانب را پس فرستاده است. زبان حال کیهان این است که ما مقالات شما را چاپ نمی کنیم، شما هم حق ندارید به روزنامه های دیگر بدهید و اگر دادید ما در ستون «کیهان و خوانندگان» از قول مردم! انتقاد می کنیم.
از نظر نگارنده اساسا کیهان اعتقادی به آزادی بیان ندارد و به خاطر کتمان حقایق و بی تفاوتی نسبت به ناراستیهای حکومت، آنهم به بهانه حفظ نظام، از دوستان نادان و البته خیرخواه انقلاب اسلامی به شمار می رود و دوستیهای آن با انقلاب و ولایت فقیه از قبیل دوستیهای خاله خرسه است که معمولا ضرر آن از نفع آن، دافعه آن از جاذبه آن و دشمن سازی آن از دوست سازی آن بیشتر است.
اما درباره مقاله مذکور، نویسنده محترم استدلال خود را بر چند پایه قرار داده است: اول اینکه همان طور که علی علیه السلام «حق مطلق» و معاویه «باطل مطلق» بود، در ماجرای اخیر نیز یک طرف حق مطلق و طرف دیگر باطل مطلق است. بطلان این سخن آشکار است. دو طرف ماجرای اخیر حق و باطل را ممزوج کرده اند گرچه کفه حق در یک طرف و کفه باطل در طرف دیگر برکفه مقابلش می چربد. حمایت ولی فقیه از یک طرف این ماجرا دلیل بر این نیست که آن طرف حق مطلق است و طرف دیگر باطل مطلق.
مثلا همان طور که آقای موسوی با اصرار بر مسأله تقلب، مردم را تشویق به حضور در خیابانها کرد و زمینه آشوبها را فراهم نمود، آقای احمدی نژاد نیز با نحوه خاص مناظره خود با آقای موسوی و اتهام زنی به افراد غایب در آن جلسه، آغازکننده این ماجرا و عامل اصلی پدید آمدن فضای احساسی و هیجانی و تنگ شدن فضای عقل و تدبیر و زمینه ساز آشوبها به شکل دیگر بود.
پایه دوم استدلال نویسنده محترم این است که در چنین میدانی که یک طرف، حق مطلق و طرف دیگر باطل مطلق است، اهل حق از هر وسیله می توانند استفاده کنند و هر ظلمی در حق اهل باطل رواست. اگر جوانی را که برای تماشای تجمعی آمده یا در آن تجمع شرکت کرده و حد اکثر شعار داده، گرفتند و به بازداشتگاه کهریزک بردند و پس از دو هفته جنازه او را در حالی که آثار ضرب و شتم بر روی آن باقی است و فک او را شکسته اند تحویل خانواده اش دادند، خانواده ای که در این دو هفته از هر گونه اطلاع رسانی درباره فرزندش محروم بوده، مسئله مهمی نیست، بلکه حقش بوده چون اهل باطل بوده است!
پایه سوم استدلال نویسنده آن مقاله این است که مسئولیت وارد آمدن صدمه جسمی و حتی قتل این گونه افراد به عهده رهبران گروه باطل است که اینها را به میدان آورده اند گرچه اهل حق از بدترین روشهای غیرمجاز استفاده کرده باشند.
سخن معاویه در جنگ صفین که پس از شهادت عمار یاسر و سخت شدن کار بر او (چون پیامبر(ص) دربار? عمار فرموده بود تو را گروه سرکش خواهند کشت) گفت عمار را علی کشت که او را به این جنگ آورد، این سخن از نظر نویسنده آن مقاله در صورتی که معاویه اهل حق بود و علی علیه السلام اهل باطل، درست بود، مهم این است که در گروه اهل حقیم یا اهل باطل.
بطلان این مطلب نیز بدیهی و آشکار است. اساسا اهل حق یا باطل بودن در این مسئله دخالتی ندارد، سخن در این است که عمار یاسر مستقیما به دست چه گروهی کشته شد، لشکر معاویه یا لشکر علی؟ در ماجرای امروز ما نیز سخن در این است که افرادی مانند محسن روح الامینی و محمد کامرانی که در اثر رفتار خشونت بار در بازداشتگاهها به قتل رسیده اند مستقیما توسط چه گروهی شکنجه و کشته شده اند و این ظلم بزرگ متوجه کدام گروه است؟
اگر این افراد به تشویق آقای موسوی به خیابان آمده باشند، در واقع آقای موسوی اینها را سالم به بازداشتگاه تحویل داده است، چرا خانواده آنها باید جنازه شان را تحویل بگیرند؟! اگر توجیهات نویسنده مقاله را بپذیریم اصلا مردم در هیچ مسأله ای حق اعتراض ندارند و اگر اعتراض کنند می توان با آنها به هر نحوی برخورد کرد و حتی آنها را کشت زیرا آنها اهل باطل اند و ما اهل حق!
نکته دیگر اینکه
نویسنده مقاله کیهان به اینجانب اعتراض کرده است که چرا به شهادت نه تن از بسیجی ها و مظلومیت آنها توجه ندارید. پاسخ این است که رذالت آن گروه اندک که اعتراض آرام را تبدیل به اغتشاش کردند و به اموال عمومی آسیب رساندند و بسیجیان نورانی ما را به شهادت رساندند امری بدیهی است و مورد اختلاف نیست. به علاوه این بسیجیان شهید که اکنون ما در پرتو فداکاری آنها و همرزمانشان در آسایشیم و مقاله می نویسیم و خانواده های آنها، حامی و پشتیبانی به نام نظام جمهوری اسلامی دارند و نیازی به حمایت امثال بنده ندارند.
ما از مقتولان و مظلومانی سخن می گوییم که حامی ندارند و عده ای می خواهند قتل و ظلم به آنها را به نام حفظ نظام و اهل باطل بودن توجیه کنند. اینجاست که سکوت جایز نیست و
سخن علی علیه السلام به یاد می آید که وقتی به اوخبر رسید که لشکر معاویه به شهر انبار تعرض کرده و خلخالی را از پای یک زن یهودی و اهل ذمَه که تحت حمایت حکومت اسلامی است بیرون آورده اند فرمود: اگر یک مسلمان پس از شنیدن این واقعه از غصه بمیرد از نظر من مورد ملامت نیست. اگر ما شیع? علی هستیم چگونه می توانیم دربار? جنایات اخیر ساکت بمانیم؟! اگر از غصه بمیریم مورد ملامت نیستیم.
به خاطر داریم که چند سال پیش در سالگرد حادثه 18 تیر در حوالی دانشگاه تهران و کوی دانشگاه به مدت پنج شب گروهی از مردم در خیابانها شعار می دادند و خودروها بوق می زدند و تجمعاتی برپا بود، اما در این پنج شب حتی یک قطره خون از بینی کسی نیامد زیرا
مدیریت آن بحران به عهده فرد عاقلی به نام قالیباف فرماند? وقت نیروی انتظامی بود.
کلام خود را با سخنی از امیر المؤمنین (ع) خطاب به مالک اشتر پایان می دهم:
«از خونریزى بپرهیز، و از خون ناحق پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحق عذاب الهى را نزدیک و مجازات را بزرگ نمىکند، و نابودى نعمتها را سرعت نمىبخشد و زوال حکومت را نزدیک نمىگرداند، و روز قیامت خداى سبحان قبل از رسیدگى اعمال بندگان، نسبت به خونهاى ناحق ریخته شده داورى خواهد کرد، پس با ریختن خونى حرام، حکومت خود را تقویت مکن. زیرا خون ناحق، پایههاى حکومت را سست مىکند و بنیاد آن را برکنده به دیگرى منتقل سازد».
متن کامل پاسخ سانسور نشده مطهری به کیهان
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( دوشنبه 88/5/19 :: ساعت 4:25 عصر )
»» اتهام انقلاب مخملی
صادق زیباکلام*
در حال حاضر موضوعات سیاسی و تحولاتی که در این عرصه صورت می گیرد به دقت از سوی مردم دنبال می شود و به نوعی پیگیری اخبار و مسائل مرتبط با سیاست به دغدغه های اصلی جامعه تبدیل شده است. در دو ماه اخیر شرایطی پیش آمد که موجب بروز ابهام ها و پرسش های بسیاری از سوی جامعه و فعالان و صاحب نظران سیاسی شد.
در این برهه اما همگان به دنبال راه حل های برون رفت از چالش های به وجود آمده هستند.سوال اساسی که این روزها مطرح است اینکه چه باید کرد؟ یعنی اصلاح طلبان که در جبهه مقابل اصولگرایان قرار دارند باید به این پرسش پاسخ دهند که بعد از حوادث و اتفاقات اخیر در کشور چه اقدامی باید بکنند و شیوه فعالیت شان به چه صورت خواهد بود. بر فرض که وزارت کشور به آنها مجوز و پروانه تشکیل حزب داد، آیا تشکیل حزب خواهند داد؟ به اعتقاد بنده مهم تر از اینکه اصلاح طلبان در چه قالبی قرار است حرکت کنند این است که بعد از اتفاقات اخیر در جریان انتخابات و پس از آن، حال چه سیاستی را در پیش بگیرند.
البته باید تاکید کرد فقط اصلاح طلبان نیستند که باید به دنبال چاره جویی باشند بلکه اصولگرایان منتقد دولت نهم نیز منظور این بحث هستند. در این میان می توان از کسانی همچون ناطق نوری، عماد افروغ، الیاس نادران، احمد توکلی و محمد خوش چهره نام برد که شاید بیش از اصلاح طلبان، منتقد جریان حاضر در دولت باشند.اما در ابتدا از خود سوال کنیم که آیا ما نظام جمهوری اسلامی را قبول داریم؟ در اینجا منظور، کلیت نظام به همراه قانون اساسی جمهوری اسلامی است که در راس آن ولایت فقیه قرار دارد.
پاسخ این سوال آری یا خیر است و هیچ توضیح و تشریحی را برنمی تابد. سوال دوم این است که اگر ما این نظام را قبول داریم آیا خواهان تغییر در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی هستیم یا می خواهیم خارج از چارچوب ها حرکت کنیم؟ سوال سوم این است که اگر خواهان تغییر در چارچوب قوانین نظام هستیم راهکارمان برای بهبود وضعیت فعلی چیست؟
همه این مقدمات گفته شد تا به این موضوع برسیم که تشکیل جبهه سیاسی از سوی خاتمی، موسوی و کروبی به چه صورت خواهد بود. آیا آنها به سوالات بالا پاسخ داده اند که می خواهند جبهه سیاسی تشکیل دهند؟
بنده اطمینان دارم پاسخ این سه چهره شاخص اصلاحات به سوالات بالا مثبت است. یعنی هر سه به نظام جمهوری اسلامی معتقدند و خواهان حرکت در چارچوب نظام هستند. از اینجا به بعد باید به دنبال یافتن راهکارهایی برای ابراز مخالفت خود با سیاست های احمدی نژاد و حامیان او بود. بنده شخصاً اعتقاد چندانی به اینکه مهندس موسوی یا هر شخص دیگری تشکیل حزب دهند، ندارم چراکه این حزب هم همانند احزاب دیگری همچون حزب کارگزاران سازندگی، حزب اعتماد ملی، حزب توسعه و عدالت و... خواهد بود. معتقدم باید به فکر تشکیل جبهه یا منشوری بود که هدف استراتژیک آن حفظ و حراست از جمهوریت نظام باشد چرا که در دوره انتخابات و پس از آن آنچه به خطر افتاد جمهوریت نظام بود.
بنابراین منشور دفاع از جمهوریت نظام و جبهه حمایت از جمهوری اسلامی باید اصلی ترین هدف اصلاح طلبان باشد چرا که انقلاب اسلامی با هدف شرکت دادن مردم در امور سیاسی و تعیین سرنوشت کشور خود بود و بنابراین حذف انتخابات و مجلس شورای اسلامی و... در واقع به مرگ آرمان های انقلاب خواهد انجامید.
آن نظامی که عده یی خواهان آن هستند ممکن است بسیار بهتر از نظام فعلی باشد، اما نکته اصلی این است که دیگر جمهوری اسلامی نیست و مشارکت مردم در آن به حداقل می رسد. امروز عده یی معتقدند نظام جمهوری اسلامی ظرفیت تغییر و تحول سیاسی و اجتماعی را ندارد اما بنده معتقدم این نظام و قانون اساسی ظرفیت اصلاح پذیری و بهبود را دارا است. اگر این اعتقاد وجود داشته باشد به این معنی است که در پایه و بنیان مشکل وجود دارد و به قول معروف «خانه از پای بست ویران است». اما در اینجا صحبت از اتومبیلی است که ظرفیت حمل بار را دارد اما به تغییراتی جزیی نیاز دارد تا با سرعت بیشتری بار را به مقصد برساند.
موضوع دیگری که این روزها اصلاح طلبان را متهم به آن می کنند راه اندازی انقلاب مخملی و رنگی به قصد براندازی نظام است. باید گفت در همه جوامعی که انقلاب مخملی یا رنگی صورت گرفته به دلیل نارضایتی قابل توجهی از مردم از حکومت آن جامعه است. بنابراین ادعایی که خود مسوولان مطرح می کنند و اصلاح طلبان را متهم به آن می کنند به این معنی است که به نارضایتی بخش اعظم مردم اذعان دارند. وجود نگرانی برای وقوع انقلاب مخملی به این معنی است که دولتمردان می دانند مردم از آنها ناراضی هستند. لینک منبع
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( شنبه 88/5/17 :: ساعت 1:59 عصر )
»» دلیل داد زدن!!!
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟ آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند. چرا؟ چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلبهاشان بسیار کم است
استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( چهارشنبه 88/5/14 :: ساعت 4:41 صبح )
»» شعر انس و جن استاد شهریار
ترجمه به فارسی شعر انس و جن استاد شهریار
بار خدایا تو ما را از چنگ این شیاطین نجات بده
نسل انسان را بریده : انسان را از چنگ این جن نجات بده
از ما اگر یکی می ماند ، شیطان هزار می زاید و اضافه می شود
در کدام رویا می توانم ببینم ، که یک از چنک هزار نجات یابد
پنج هزار سال است که گرفتار این سلاطین شده ایم
دین هم آمد ، از چنگ سلاطین نجات پیدا نکردیم
یک دین دروغین هم یکی از مهره های شیطان شده است
دینی حقیقی به ما بده ، ما را از این دین دروغین نجات بده
هر دعائی که شیطان می کند ، دنیا آمین می گوید
بگذار دعا بماند ، تو به ما را از چنگ آمین نجات بده
کارد ( تنورشان ) داخل کوزه شان می رقصد
کیست که این کوزه ها را از چنگ کارد تنور نجات دهد
یا کرم کن ، از چنگ شیطان کینه توز نجاتمان بده
یا که خود شیطان را از چنگ این کین نجات بده
مردم را می کشد ، سپس برایش ختم گرفته و یاسین می خواند
بار خدایا خلق را از چنگ این یاسین و حقه نجات بده
در مقابل دین ( بابک و افشین ) را بهانه قرار داده
بار خدایا دین را ، از چنگ ( بهانه ) بابک و افشین نجات بده
مانند ( ویس و رامین ) ما را رسوای خاص و عام کرده است
ویس هم باشیم ، یارب ما را از چنگ رامین نجات بده
امید نجات از شوروی داشتیم که خیری ندیدیم
یکباره بگذار در صندوقچه چای از کشور چین نجات بیاید
من مانند مرغی ، سالهاست که در لانه خود زندانیم
خروسی بفرست تا بلکه از این زندان نجات یابم
عزیز من « شهریار » هم آهی پر اثر دارد
دشمنش اهریمن هم باشد نمی تواند از آه او نجات یابد
متن شعر استاد شهریار:
بار الاها سن بیزه وئر بو شیاطین دن نجات
اینسانین نسلین کسیب ، وئر اینسه بو جین دن نجات
بیزدن آنجاق بیر قالیرسا ، شیطان آرتیب مین دوغوب
هانسی رؤیا ده گؤروم من ، بیر تاپا مین دن نجات
بئش مین ایلدیر بو سلاطینه گرفتار اولموشوق
دین ده گلدی ، تاپمادیق بیز بو سلاطین دن نجات
بیر یالانچی دین ده اولموش شیطانین بیر مهره سی
دوغرو بیر دین وئر بیزه وئر بو یالان دین دن نجات
هر دعا شیطان ائدیر ، دنیا اونا آمین دئییر
قوی دعا قالسین ، بیزه سن وئر بو آمین دن نجات
ارسینی تندیرلرین گوشویلاریندا اویناییر
کیمدی بو گودوشلارا وئرسین بو ارسیندن نجات
یا کرم قیل ، کینلی شیطانین الیندن آل بیزی
یا کی شیطانین اؤزون وئر بیرجه بو کین دن نجات
اؤلدورور خلقی ، سورا ختمین توتوب یاسین اوخور
بار الاها خلقه وئر بو حوققا یاسین دن نجات
دینه قارشی ( بابکی – افشینی ) بیر دکان ائدیب
بارالاها دینه ، بو بابکدن ، افشین دن نجات
( ویس و رامین ) تک بیزی رسوای خاص و عام ائدیب
ویس ده اولساق ، بیزه یارب بو رامین دن نجات
شوروی دن ده نجات اومدوق کی بیر خئیر اولمادی
اولماسا چای صاندیقیندا قوی گله چین دن نجات
من تویوق تک ، اؤز نینیمده دوستاغام ایللر بویو
بیر خوروز یوللا تاپام من بلکی بو نین دن نجات
« شهریارین » دا عزیزیم بیر توتارلی آهی وار
دشمنی اهریمن اولسون ، تاپماز آهین دن نجات
....
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( شنبه 88/5/3 :: ساعت 9:31 عصر )
»» نیایش دکتر شریعتی
خداوندا :
به علمای ما مسئولیت ، وبه عوام ما علم ، وبه مومنان ما روشنایی،
وبه روشنفکران ما ایمان، وبه متعصبین ما فهم، وبه فهمیدگان ما تعصب،
و به زنان ما شعور، و به مردان ما شرف، وبه پیران ما آگاهی ، و به
...............جوانان ما اصالت ، و به اساتید ما عقیده، وبه دانشجویان ما
نیز عقیده ، وبه خفتگان ما بیداری، و به بیداران ما اراده، و به
مبلغان ما حقیقت ، و به دینداران ما دین ، وبه نویسندگان ما تعهد ،
و به هنرمندان ما درد ، و به شاعران ما شعور ، و به محققان ما هدف،
و به نومیدان ما امید ، وبه ضعیفان ما نیرو ، و به محافظه کاران ما
گستاخی ، و به نشستگان ما قیام ، و به راکدان ما تکان ، و به مردگان
ما حیات ، و به کوران ما نگاه ، و به خاموشان ما فریاد ، و به مسلمانان
ما قرآن ، و به شیعیان ما علی ، و به فرقه های ما وحدت ، و به حسودان
ما شفا ، و به خودبینان ما انصاف ، و به فحاشان ما ادب ، و به مجاهدان
ما صبر ، و به مردم ما خو دآگاهی ، و به همه ملت ما همت تصمیم و
استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت ببخش
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( پنج شنبه 88/5/1 :: ساعت 2:46 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شعر زیبای سیب حمید مصدق و جواب زیبای فروغ فرخ زادهیچ کس به تو مانند نشد!به نسیمی همه راه به هـــم می ریزدنامه اعتراضی على مطهری به شورای نگهبان درباره رد صلاحیتشگفتگوی انتقادی طنز با خدانامه علی مطهری به فرمانده سپاه پاسداراننامه سرگشاده على مطهرى خطاب به رئیس مجلس خبرگان رهبرىگل یاس علیتکنولوژی جدید برای کاهش چشمگیر انتشار گاز دی اکسید کربنراز شب بود پیکر زهرا...جملات منتسب به امام که در صحیفه نیست[عناوین آرشیوشده]