چرا پیغمبر زنهای متعدد گرفت؟ بارها افراد مغرض و آنهایی که با اسلام سر جنگ دارند، یکی از دکمههای فشار را این قرار میدهند که پیغمبر شما چند تا زن گرفت!!! دلیل ازدواجهای متعدد! سی دلیل من اینجا یادداشت کردم که شاید بیشتر باشد. که ببینید ازدواجهای پیغمبر ما ذرهای روی هوس نبوده است. همهاش از روی دلیل و حکمت بوده است.
اول اینکه پیغمبر ما کل عمرش شصت و سه سال بود. تا پنجاه و پنج سالگی، یک همسر داشته است. تا پنجاه و پنج سالگی! بعد از فتح مکه هم که سال هشتم است، تا آخر عمرش دیگر ازدواج نکرده است. از پنجاه و پنج سالگی تا شصت و یک سالگی میشود شش سال. تمام ازدواجهای پیغمبر در این شش ساله بوده است. نعوذ بالله اگر پیغمبر به خاطر هوس بود، آدم هوسش قبل از پنجاه و پنج سالگی است. بعد از پنجاه و پنج سالگی دیگر خیلی هوس ندارد. باید ببینیم قصه چه چیز است؟
- کسی که در غار حراء مناجات میکند و خلوت میکند، اهل هوس نیست. شما ازدواجهای پیغمبر را دیدید، اما مناجاتهایش را در غار حراء ندیدید.
- دوست و دشمن حتی اونهایی که به پیغمبر ایمان نیاورند، احدی نگفته است که پیغمبر نعوذ بالله اهل هوس بوده است. همه میگفتند امین است. میگفتند کاهن است، کاهن یعنی غیب گو! میگفتند ساحر است، جادوگر! میگفتند شاعر است، حتی میگفتند مجنون است. نسبت دیوانگی میدادند، اما نسبت هوس بازی نمیدادند. این دو! پس یک: عبادات در غار حراء! دو: حتی دشمنانش لقب هوسباز به او ندادند.
- تا پنجاه و پنج سالگی یک همسر!
- ازدواجهای پیامبر، زمینه حمایت قبایل از پیامبر
- بعد از فتح مکه دیگر همسری نگرفت! این پیداست که... در فتح مکه دیگر همهی بتها را شکستند و اسلام مسلط شد! پیداست آن وقتهایی که همسر گرفته است، هر همسری را هم از یک قبیلهای میگرفت! چند تا قبیلهی قوی بودند، مثلاً رئیس یکی از قبیلهها عمر بود. رئیس یکی از قبیلهها ابوبکر بود. رئیس یکی از قبیلهها ابوسفیان بود. از هر قبیلهی دانه درشتی یک کسی را میگرفت. آن زمان هم رسم بود. هر کس داماد قبیلهای میشد، قبیله از او حمایت میکرد.
- پیغمبر همهی زنهایش از مکهایها بودند. از مدینه در طی ده سال هیچ زنی نگرفت. میدانید چرا؟ چون زنانی که در مکه اسلام آوردند، هجرت میکردند، بعد شوهر اینها که در جبهه شهید میشد یا از دنیا میرفت، سرپناه نداشتند، همهجرت کرده بودند و در مدینه غریب بودند، هم غریب بودند و هم بیوه بودند، هم یتیمدار بودند و بیسرپرست بودند، آنها را میگرفت، اما زنان مدینه را میگفت که اگر اینها شوهرشان هم بمیرد، بالاخره عمو و خاله و اینها غریب نیستند. یعنی از مدینه پیغمبر زن نگرفت.
- ازدواجها حکیمانه بود. اگر هوس بود، چرا مشرکین به او گفتند: زن زیبا به تو میدهیم، قبول نکرد؟ اصلاً بعد از پنجاه و پنج سالگی هوسی برای کسی میماند؟ آن هم پیغمبری که در این چند ساله دهها جنگ دارد! تشکیل حکومت دارد، بنیانگذار حکومت اسلامی هست. عبادت هست.
- قرآن میگوید که اصلاً هوس در پیغمبر نیست. «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» (نجم/3) یعنی پیغمبر روی هوی و هوس حرف نمیزند. حالا نگویید که زبانش از روی هوی و هوس نیست. ولی ممکن است دستش از روی هوی و هوس باشد. نه وقتی میگوید پیغمبر هوس ندارد، یعنی هیچ هوسی نباید داشته باشد.
قرآن میگوید: «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَة» (انعام/149) یعنی حجت خدا باید کسی باشد که هیچ بهانهای برای هیچ کس نباشد.
- آدمی که اهل هوس است، جوانیاش را در غار عبادت نمیکند. آدمی که در هوس است، دو سوم شب را عبادت نمیکند. آدمی که اهل هوس است، اکثر روزها روزه نیست. آدمی که اهل هوس است، هر زن بعدی باید از زن قبلیاش یک قدم جوانتر و بهتر باشد. آدمی که اهل هوس است، بعد از 55 سالگی ازدواج نمیکند. در ایام جنگ ازدواج نمیکند. آدمی که اهل هوس است، پیشنهاد مشرکین که میگویند: زن خوشگل به تو میدهیم، قبول میکند. آدمی که اهل هوس است، «نعوذ بالله» باید از مدینه هم که این همه مرید دارد بگیرد. از مهاجرین میگرفت که غریب باشند و بیوه و آواره! زندگی با زنان سالمند بیوهی یتیمدار، آنوقت تربیت یتیم، خودش یک کاری است. پیغمبر با این ازدواجها جمعی از بچههای یتیم را تربیت کرد و به جامعه یاد داد که شما این زنهای بیسرپرست را سرپرستی کنید.